گفت باشه من میرم اما یروز مجبور میشی یا تن بدی یا تنها بمونی. اینجا باید به خیلی چیزها تن داد. ما به دوست داشتن یکدیگر ادامه میدهیم. پوست آدم را کلفت میکند. دل آدم را نازک میکند. کرگدن دل نازکی هستم ک پیر شده است. اون چیزی ک ب من بخوره.

شب سردی ست و هوا منتظر باران. وقت خواب است و دلم پیش تو سرگردان است. شب بخیر ای نفست شرح پریشانی من. نبودنت را دوست دارم ولی. ولی نمی دانم چرا رویای تو را نمیتوانم فراموش کنم. شاید دوست داشتن را جور دیگری به قلبم فهماندم. ه ر روز ن بوב نت رآ. ب ر دیوآر פ ط مﮯ ڪ ش م. ب بیט ایט בی وآر لآم رو ت. בیگ ر جآیﮯ ب رآے פ ط ز ב ט ن בآر ב! פ وش ب ہ פ آل ت و. ڪ ہ פ یآل פ وב ت رآ رآפ ت ڪ رב ے. ت نہآ ی ڪ פ ط ڪ شیב ے. آن ﮩ م رو ے م ט! .

بہ گآلرے هآ رمز בآבه לּمیشہ. لطفا بعב از گرفتלּ رمز لیלּڪ و پآڪ לּڪלּیלּ. برآے اלּتפ آب موضوع بہ قسمت ıllı. چشم هآیت رآ زمیלּ بگذآر. بیآ بآ בست פ آلے بجלּگیم.

حس می کنم باید کارگردان می شدم! هر کسی به من میرسد بازیگر است . اما نه وقتي که در ميانشان هستم نه. آنجا که در ميان خاک خوابيدم. کاش همیشه در کودکی میماندیم.